پایگاه فرهنگی مصباح

پایگاه فرهنگی مصباح

  



خیلی از نکاتی که در این نوشتار می‌خوانید، جنبه یادآوری دارد و بسیار بدیهی است. ولی ما محتاج یادآوری همین بدیهیات هستیم. بدیهیات هرچند که یک ظاهر روشن و آشکار دارند، ولی گاهی وقت‌ها در موضوعات بدیهی دچار غفلت می‌شویم و آسیب می‌بینیم.


دقت کنیم که سلامت روحی و روانی انسان‌ها به خودی خود به‌وجود نمی‌آیند و اگر انسان‌ها به دقت مراقبت، محافظت و نگهداری نشوند؛ اصل به آسیب دیدن آن‌هاست.


آن‌ که گفت عالم محضر خداست با عینک‌های ما عالم را تکه تکه نکرده بود. او همه عالم را می‌گفت. آفاق و انفسش را، ازل و ابدش را، زمین و آسمانش را، غیب و شهادتش را، پنهان و پیدایش را، ماتبدون وماتکتمون‌اش را، آن‌چه ما «حقیقی» نامش می‌دهیم و آن‌چه مجازی صدایش می‌کنیم را. و همان کسی که گفت در محضر خدا معصیت نکنید، منظورش این بود که در محضر خدا معصیت نکنید!


آن‌ که گفت تقوا، تقوا را برای همیشه و همه جا می‌خواست و آن‌که گفت نفس، نفس را در همه جا می‌گفت و آن‌که از خطر شیطان در همه جا گفت: اتقو الله و رعایت تقوای الهی را در مجاز پنداری‌های ما هم می‌خواست.


آن‌ که گفت مراقب هوای نفس باشید که «ان النفس لاماره باسوء» باید مهر نفس را در دست بگیرید.

 

آن‌ که گفت گناه، همه گناهان ما را می‌گفت. اگر دروغ را گناه می‌دانست، فرقی میان دنیای حقیقی و مجازی نمی‌گذاشت. اگر تهمت زدن و تهمت شنیدن را حرام خوانده بود، فرقی میان دنیای حقیقی و مجازی‌اش نگذاشته بود. اگر از تیرهای شیطان ما را بر حذر می‌داشت، نگران چشم‌هایی که در مقابل دنیای مَجاز پنداشته در تیررس کمانداران شیطان قرار داشته هم بود. او فریب واژه‌ها و سایه‌ها را نخورده بود.



بقیه در ادامه مطلب

آن‌هایی بخوانند که «خودشان» برایشان مهم است:



خیلی از نکاتی که در این نوشتار می‌خوانید، جنبه یادآوری دارد و بسیار بدیهی است. ولی ما محتاج یادآوری همین بدیهیات هستیم. بدیهیات هرچند که یک ظاهر روشن و آشکار دارند، ولی گاهی وقت‌ها در موضوعات بدیهی دچار غفلت می‌شویم و آسیب می‌بینیم.


دقت کنیم که سلامت روحی و روانی انسان‌ها به خودی خود به‌وجود نمی‌آیند و اگر انسان‌ها به دقت مراقبت، محافظت و نگهداری نشوند؛ اصل به آسیب دیدن آن‌هاست.


آن‌ که گفت عالم محضر خداست با عینک‌های ما عالم را تکه تکه نکرده بود. او همه عالم را می‌گفت. آفاق و انفسش را، ازل و ابدش را، زمین و آسمانش را، غیب و شهادتش را، پنهان و پیدایش را، ماتبدون وماتکتمون‌اش را، آن‌چه ما «حقیقی» نامش می‌دهیم و آن‌چه مجازی صدایش می‌کنیم را. و همان کسی که گفت در محضر خدا معصیت نکنید، منظورش این بود که در محضر خدا معصیت نکنید!


آن‌ که گفت تقوا، تقوا را برای همیشه و همه جا می‌خواست و آن‌که گفت نفس، نفس را در همه جا می‌گفت و آن‌که از خطر شیطان در همه جا گفت: اتقو الله و رعایت تقوای الهی را در مجاز پنداری‌های ما هم می‌خواست.


آن‌ که گفت مراقب هوای نفس باشید که «ان النفس لاماره باسوء» باید مهر نفس را در دست بگیرید.

 

آن‌ که گفت گناه، همه گناهان ما را می‌گفت. اگر دروغ را گناه می‌دانست، فرقی میان دنیای حقیقی و مجازی نمی‌گذاشت. اگر تهمت زدن و تهمت شنیدن را حرام خوانده بود، فرقی میان دنیای حقیقی و مجازی‌اش نگذاشته بود. اگر از تیرهای شیطان ما را بر حذر می‌داشت، نگران چشم‌هایی که در مقابل دنیای مَجاز پنداشته در تیررس کمانداران شیطان قرار داشته هم بود. او فریب واژه‌ها و سایه‌ها را نخورده بود.



آن‌ که گفت مباد که گناه در نظرتان کوچک جلوه کند، دلش برای دنیایی می‌تپید که گناهان را در آن کوچک جلوه می‌کردند و ما به بهانه مجازی بودنش، انبوه گناهانی که با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کردیم را به هیچ می‌گرفتیم.

 

آن‌ که گفت مبادا گناه برایتان عادی جلوه کند، دلش برای روزگاری می‌تپید که دل ما برای دوری از گناه می‌تپید. او ساحتی را می‌دید که ما از شدت رواج و معمولی بودن گناه از اساس در گناه بودن گناه شک کنیم و به آن خو بگیریم و عادت کنیم.


آن‌ که گفت از گناه بپرهیزید می‌گفت: از همه گناهان بپرهیزید. او گناه را فقط در تماشای صحنه‌ای شهوت‌آلود خلاصه نکرده بود. او غیبت کردن و غیبت شنیدن را گناهی عظیم و نابخشودنی می‌دانست و می‌دانست در دنیایی که ما مجازی‌اش خوانده‌ایم چه‌قدر غیبت بر زبان آورده می‌شود و چه‌قدر غیبت شنیده می‌شود.


او آبروی انسان‌ها را ناموس خود می‌دانست و می‌دانست که در دنیای مجازی ما چه‌قدر به ناموس الهی تعرض خواهد شد. در دنیای مجازی پنداشته ما، چه حرف‌ها که میان هزاران و بیش‌تر نفر منتشر می‌کنیم، بی‌آن‌که از راست و دروغش پرس‌وجو کرده باشیم. در دنیای مجازی ما، چه آبروهای عزیزی را بر زمین ریخته‌ایم و چه حریم‌های محترمی که شکسته شده است. در دنیای مجازی ما خیلی چیزها را جار می‌زنیم و چه روسوایی‌ها را فریاد برمی‌داریم.



آن‌ که گفت همدیگر را به تقوای الهی فرا بخوانید می‌دانست که روزگاری در دنیای مجازی ما، دعوت به گناه یک فضیلت پنداشته می‌شود.

 

آن‌ که گفت «الفرصه تمر مرالحساب» و از گذرانی لحظه‌ها و فرصت‌های عمر آدمی در دل تند بادها و توفان‌های روزگار سخن می‌گفت، نگران ابرهای عمر و فرصتی که در پای دنیای مجازی ما هدر می‌شوند هم بود.


آن‌ که می‌گفت در اولین شب خفتن در قبر به جِد از ما خواهند پرسید، عمرت را در چه و با چه و چگونه گذراندی. لحظه‌های هدر نکردن عمر در دنیای مجازی را هم عمر می‌دانست و وعده داد که از آن‌ها بازخواست می‌کند. آن‌که گفت ذره ذره همه چیز را محاسبه می‌کند و مثقال مثقال همه چیز را به میزانش می‌آورد، حواسش به ذره ذره و مثقال مثقال حرکات و سکنات ما در دنیای مجازی پنداشته شده‌مان هم بود.



۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۳ ، ۰۷:۵۱
omid abokazemi


حجاب

 

خانم شماره بدم
خانوووووووم...شــماره بدم؟؟؟؟
خــــانوم خوشــــــگله برسونـــمت؟؟؟؟؟؟؟
خوشــــگله چند لحظه از وقتــتو به مــــا میـــدی؟؟؟؟؟؟
اینها جملاتی بود که دخترک در طول مسـیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!
بی چــاره اصـلا" اهـل این حرفـــــها نبــود ... این قضیه به شدت آزارش مـی داد
تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محـــل زندگیش بازگردد.

روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت...
شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی....!
دخترک وارد حیاط امامزاده شد...خسته... انگار فقط آمده بود گریه کند...
دردش گفتنی نبود....!!!!


رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد...

 

وارد حرم شدو کنار ضریح نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن...
چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد...
خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!


دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را به خوابگاه برساند...

به سرعت از آنجا خارج شد...وارد شــــهر شد...

 

امــــا...اما انگار چیزی شده بود...دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!

انگار محترم شده بود... نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد!

احساس امنیت کرد...با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب شده باشه!!!!

 

فکر کرد شاید اشتباه می کند!!!

اما اینطور نبود!

یک لحظه به خود آمد...


چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته...!



۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۳ ، ۰۷:۳۰
omid abokazemi

دوستان از خدا غافل نشید 


به فکرنمازت باش مثل شارژ موبایلت!


نکنه این چیز ها تو رو از یاد خدا دور کنه.اللهم عجل ولیکل فرج


ای خدا

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۲۱
omid abokazemi

دانلود آهنگ حامد زمانی به نام می کشیم


دانلود آهنگ جدید حامد زمانی به نام می کشیم


آهنگ که در وصف غزه سروده شده و بسیار زیبا هست

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۱۱
omid abokazemi
بیدار بشین دوستان

بازی با طمع جاسوسی

یک روزنامه غربی با استناد به اسناد طبقه بندی شده اعلام کرد که آژانس امنیت ملی آمریکا و مرکز ارتباطات دولتی انگلیس(سویس جاسوسی بریتانیا)با استفاده از شکافهای موجود در برنامه های گوشی های هوشمند از بازی پرطرفدار انگری بردز برای جاسوسی و جمع آوری اطلاعات اسنفاده می کنند...


                                                                                                                                                  

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۱۶
omid abokazemi


عشق واقعی


ما خون دلها  خورده ایم ، قرارمان برای نسل نوجوان و جوان این نبود !

من آن روز یک عشق داشتم ؛ پیروزی یا شهادت ، بعضی ها امروز  هر ساعت ، عاشق و معشوق  آدم های غریبه می شوند  و به سادگی دل می دهند و دل ربایی می کنند!

۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۵۷
omid abokazemi

غزه در خون


به چه گناهی کشته می شوند،باید سر این حرمله های دوران رو ا سرشون جدا کرد فقط کافیست ناخدای انقلاب اشاره ای

کند ما ملتی نیستیم فقط بشینیم و نگاه کنیم

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۲۹
omid abokazemi